روزگاری جنگی درگرفت
فراخوان فرهنگی : فراخوان فرهنگی :

 

 

                                                                                                                     Once There Was a War            

   " روزگاری جنگی درگرفت " کتابی است حاوی گزارش های جنگ دوم جهانی، ازجان شتاین بک که از خطوط مقدم جبهه برای روزنامه پرتیراژ  " دیلی اکسپرس " ، "  نیویورک هرالد تریبیون " ودیگر روزنامه های امریکایی ازجریان جنگ  گزارش تهیه می کرد . همو نویسنده چپ نگر و انقلابی یی که با نوشتن داستان هایی همچون " موشها وآدمها " ، "چمنزارهای بهشت" ، " اسب سرخ " و... به اوج شهرت رسید و با نوشتن گزارش هایی ازمبارزات کارگران سانفرانسیسکو ودرگیری های آنان با پولیس؛  پایه های نوشتن اثر فنا ناپذیرش یعنی " خوشه های خشم " را که به اودیسهء پرولتاریایی معروف شد، گذاشت. او دراین کتاب ضمن گزارش هایش از جریان پیشرفت و انکشاف روزانهء جنگ وپیروزی ها وشکست ها، تلفات و دست آوردهای نظامی روزمره درجبهات متفقین با دید دیگری به عفریت جنگ می     نگرد. او دراین گزارش ها به بهترین شکلی چهرهء بی گذشت جنگ را عیان می سازد وبه جنگ این پدیدهء دیرینه سال مرگ وزنده گی آدمیان درست مانند نویسنده گانی همچون تولستوی، ارنست همینگوی، آندره مالرو، جورج اورل ماریا رمارک و..که یا به عنوان خبرنگار جنگی ویا شرکت کنندهء مستقیم در جنگ ها حضورداشته اند، با دید ویزه یی نگاه کرده است. او با پرداختن به حوادث خرد و بزرگ، عادت ها، مصروفیت ها، ترس ها، دلهره ها وشادی های سربازان خطوط مقدم جبهه، برخورد آدم ها را با جنگ وپیامد های آن برملا می سازد. وی نمی کوشد تا جنگ را تفسیر کند ؛ ولی چهرهء تمام عیار این پتیاره بی مروت  را به نمایش می گذارد وبالنتیجه  جنگ را یک عمل ابلهانه یی پنداشته و از آدمیان می طلبد تا این حماقت مرگبار را مرتکب نشوند : " .. آورده اند که دریونان باستان دست کم هر بیست سال ، یک بار جنگی درمی گرفت تا هرنسل، ناگزیر معنای جنگ را دریابد؛ واما ما باید آن را فراموش کنیم وگرنه هیچ وقت دوباره توانایی آن را پیدا نمی کنیم که از حماقت مرگبار بگریزیم ." *

                                                            ***

  واما سال ها پیش از امروز در این گوشهء جهان یعنی دروطن ما نیز جنگ هایی درگرفت. جنگ های خانمان سوز ووحشتناکی که ازکران تا کران سرزمین مقدس مان را درکام آتشین خود فرو برد و زنده گی وهستی مردم بلاکشیدهء مان را ازبیخ وبن  آتش زده سوختاند و خاکستر نمود. یکی ازآن جنگ ها، جنگ جلال آباد است که درروزگاری که جــهاد  وجهادیان افغانستان در دریایی از پول و امکانات بی شمار مادی و تخنیکی غوطه می خوردند و درهمان شبان وروزانی که امریکایی ها، راکت های زمین به هوای ستنگر را به مثابه جنگ افزار مهیب و فیصله کن برای ازبین بردن تفوق هوایی نیروهای رزمی افغانستان وارد جبهات جنگ نموده ودراختیار فرمانبرداران خویش قرار داده بودند، درجبهه شرقی کشور ، اتفاق افتاد.

 درآن جنگ من نیز سهمی داشتم. می شود گفت که بنابر وظیفه یی که داشتم ، درآغاز باآن درگیر شدم؛ اما بعداً مرا فرستادند تا آن جنگ را رهبری کنم. روزگار دشواری بود. مجاهدین سابق را عساکر منظم پاکستانی که کسوت ملیشه ها را به تن داشتند، پیش انداخته بودند. هدف آنان سقوط وتسخیر شهر جلال آباد، انتقال حکومت مجاهدین به داخل خاک افغانستان به منظور شناسایی رسمی این حکومت ازسوی تمام کشور های جهان و رسیدن به دروازه های کابل ومحاصرهء پایتخت کشور بود. آنان در نخستین حملات  با نابود ساختن موضع مستحکم نظامی ثمرخیل که در دوازده کیلومتری جنوب شرق شهرجلال آباد موقعیت داشت ، با سردادن فریاد های رزمی با شور وهیجان ، الله اکبر گویان تا  پنجصد متری میدان هوایی جلال آباد و دو کیلومتری فرقهء نظامی با استفاده از تانک های تی -55  و 54 واستعمال کتلوی آتش های توپچی وهاوان پیش آمده و پوسته های امنیتی دولت را درمسیر راه از بین برده و با شهید شدن قوماندان فرقه یازده قول اردوی مرکز ( شهید جنرال بارکزی ) قطعات ریزرف وکمکی را که به یاری و حمایت قطعه ثمرخیل می شتافتند، تار ومارکرده بودند؛ اما با رسیدن سترجنرال محمد آصف دلاور لوی درستیز به میدان هوایی – محل قومانده – تعرض آنان در 500-600 متری این خط متوقف وبه مدافعه گذشته بودند.

  درحالی که قوماندهء مستقیم این جنگ را جرنیل های پاکستانی تحت نظارت مستقیم سازمان استخباراتی جهنمی آی اس آی پاکستان به عهده داشتند وآقای گلبدین حکمتیار از بلندگوهای بی بی سی وصدای امریکا لحظه به لحظه گلوپاره می کرد که نماز پیشین را فردا درمسجد جامع شهر می خواند ؛ نیروهای مشترک مجاهدین سابق و فوجی های پاکستانی که تعداد شان به گواهی تاریخ به 15 هزار تن می رسید، نتوانستند، این خط عاجل مدافعه را بشکنانند و شهر جلال آبادرا تصرف کنند.

 به یاد بیاوریم اعترافات تلخ دگروال یوسف را که در صفحه 251 " تلک خرس "  دلایل این تعرض گسترده و انگیزه های استخبارات ونظامیان پاکستان و رهبران مجاهدین سابق را چنین شرح داده است :

  " دولت مؤقت افغانستان" که اساساً هفت حزب آن را تشکیل داده بود واز طرف پاکستان وآی اس آی پشتیبانی می گردید؛  به خاطر پیشبرد ستراتیژی بعد از خروج شوروی ها، شهر جلال آباد را منحیث هدف عمده شان انتخاب نمود. بدین ترتیب یک حمله منظم وغیرچریکی بریک شهر مستحکم ( به عوض شهر کلیدی کابل ) به راه انداخته شد.آن ها شیوه چریکی را دراین جنگ قدغن نمودند. جلال آباد آن ها را به این دلیل به خود فریفته ساخت که موقعیت آن دردرون     رفته گی " منقار طوطی " در مرز پاکستان صرف 50 کیلومتر فاصله داشت.این بدان معنی که تقویت نیروها واکمالات مجاهدین به خط مقدم جبهه به آسانی وبدون وقفه صورت گرفته می توانست. جاده عمومی از گردنه خیبر تا پشــــــــاور   می رسید که دولت مؤقت افغاان درصورت فتح جلال آباد قادر بود به آسانی وارد این شهر شود. آن ها درچنین صورت یک قسمت افغانستان را مستقل اعلان نموده وحکومت را درآن تاسیس می نمودند. .. من معتقدم که جنرال حمید گل بدین باور شده بود که این اقدام از نگاه عسکری پیشنهاد خوبی خصوصاً از طرف پرسونل عملیاتی جوان او، ازطرف تنظیم ها وهمچنان دراثر فشار دولت پاکستان بود که می کوشید کلیه سیاسیون وپیروان بی شمار آن ها بدینگونه از پشاور به افغانستان منتقل شوند. تصرف آسان قشله های نسبتاً خرد بریکوت ، اسمار واسعد آباد  واقع دردرهء کنر اعتماد به نفس مجاهدین را بیشتر از پیش ساخت. "

 درصفحه دیگر ابتدا شادمانی اش را از پیشرفت نیروهای پاکستانی ، عربی  ومجاهدین سابق با مباهات وطمطراق فراوان شرح می دهد؛ اما پس از نوشتن چند سطری چه اندوهگینانه از شکست شرم آور نیروهای پاکستانی و نیروهای افغانیی تحت فرمان جنرال حمید گل؛ مویه سر می دهد:    

  " حمله مجاهدین دراوایل مارچ از شرق تا به وادی کابل به هردو کنار شاهراه نمبر یک به قسم یک حمله مستقیم آغاز گردید. نخستین هدف آن ها موضع ثمرخیل بود... حمله آوران درتحت شلیک وانداخت مسلسل، راکت ها، هاوان ها وماشیندار های خفیف وثقیلِ طرف مقابل، به پیش تاختند. حرکت تند واحساسات گرم آن ها باعث شد تا آن ها به جلو یورش ببرند. جناح شرقی ثمرخیل سقوط نمود واندکی بعد قریه آن نیز به تصرف درآمد. پایگاه هوایی واقع درسه کیلومتری شهر در لابلای فریاد های رزمی جنگ آوران ظفر آفرین اشغال شد**. این پیشروی از طریق به جلو انداختن چندین عراده تانک های تی 55 غنیمت گرفته شده تحقق پذیرفت. بنابر عقیده من این یگانه جنگ علیه تانک بوده است . اما پیشروی وپیروزی مجاهدین زود گذر ثابت شد؛ چون تشریک مساعی قوای زرهی، توپخانه وقوای هوایی دولت آن ها را وادار به عقب نشینی از این باریکه کردند."  

 "... درگیری مذکور به تدریج وارد مرحله بن بست گردید. بیشتر مجاهدین به حال محاصره درآمدند. آن ها درهمآهنگ ساختن تلاش های شان قاصر آمدند. از این که تلفات زیادی می دادند، نتوانستند خلای مذکور را با ارسال داشتن قوای  تازه دم  پر نمایند. "

   آری! همان طوری که دگروال یوسف می نویسد، فقط بعد از یک هفته مقاومت قوای مسلح افغانستان درخطوط جدید مدافعه، به همه جهانیان واضح شد که مجاهدین و نیرو های منظم پاکستانی ها و رزمنده گان داوطلب عرب دراین نبرد سرنوشت ساز شکست خورده اند وهرگز نخواهند توانست به شهر جلال آباد دست یابند.

                                                                 ***

 بدینترتیب این جنگ که درشرایط دفاع مستقلانه یعنی تنها پس از یکماه از خروج کامل سربازان شوروی سابق از افغانستان صورت گرفت، به پیروزی قطعی قوای مسلح ومردم رزمجوی افغانستان انجامید و حماسه یی شد درتاریخ رزم ها ونبردهای آزادی خواهانه ء مردم این مرز وبوم. اما دریغا که تا هنوز هیچ کسی اعم از فرهنگیان ، نظامیان، پژوهشگران نامور مان ، دربارهء ابعاد، گسترده گی، اهمیت، هیبت وصلابت این حماسه نه شعری گفته است، نه آهنگی سروده ونه از نخستین واکنش ها ، پریشانی ها، بی سروسامانی ها، اضطراب های نخستین خود و خانواده و اطرافیان ومردم این سر زمین سیه روزگار مطلب درخور توجهی ننوشته است. واما اگر این جا وآن جا گزارشی یا مطلبی چه از سوی مجاهدین سابق نوشته شده است وچه از سوی فرهنگیان بی طرف و یا اعضای حزب دیموکراتیک خلق افغانستان، به شدت ضعیف، ناکافی، غیر مستند وآفاقی بوده و از چند سطر یا چند برگ مختصر تجاوز نمی کند.

 با این وصف اگرچه این نگارنده درکتاب اردو وسیاست گزارش مختصر این جنگ بزرگ را که درحقیقت حماسهء جاودانی بود از پایمردی، مردانه گی، شجاعت و ایثار تک تک سربازان وافسران "جبهه شرق " دربرابر تهاجم جبهه یی قوای نظامی پاکستانی و مجاهدین پیشین با ارائه ارقام واحصائیه های دقیق بیان کرده است ؛ ولی آن چند صفحه هرگز نمی تواند از گسترده گی و اهمیت بی چون وچرای آن نبرد تاریخی حکایت کند.

 بنا براین دراین روزگاری که نظامیان پاکستانی با انداخت های پیهم و بی شمار توپچی های دورمنزل شان در سرحدات شرقی کشور هرروز خون بیگناهان پیر وجوان این سرزمین را می ریزند ونهاد های امنیتی کشور به ویژه ارتش افغانستان هیچ واکنشی نشان نمی دهند؛ بیایید همه با هم از جنگی حکایه کنیم که روزگاری درگرفت ونتیجه آن شد که جرنیل های  پاکستانی فرار رابرقرار ترجیح دادند وتا دهانه خیبر به عقب ننگریستند. به این خاطر از تمام نظامیان قلم به دست کشور که درآن جنگ سهمی داشته اند، از پزوهشگران، آگاهان سیاسی، تحلیلگران و فرهنگیان کشور توقع برده   می شود تا قلم های خویشتن رابه پویه درآورند و دربارهء آن جنکی که روزگاری بین ما وپاکستانی ها درگرفت، بنویسند. بنویسند، از خاطرات شان، از یاد آوری کوچکترین حادثه ها،  یا بزرگتری ومشکلترین پرابلم ها یی که در شرایط دفاع مستقلانه وجود داشت، مثلاً از کمبود مهمات ، از دشواری رسانیدن مهمات به جبهه ، از کمبود سربازان، از نبود نیروهای ریزرف، نبود ذخایر ممر،  مشکلات تخلیه زخمی ها و شهدای جنگ یا از تشویش ها ودلهره هایی که کابل وکابلیان را فرا گرفته بود، از آن حزبی هایی که به پیروزی قوای مسلح شان باور نداشتند وبه مجرد شنیدن پیشرفت مجاهدین و پاکستانی ها از رادیوی بی بی سی ، با شتاب کشور را ترک نموده وبه کشور های آسیای میانه گریختند، قصه کنند وبرگی بر برگهای کتاب " روزگاری جنگی درگرفت " که روزی روزگاری حتماً به نبشت خواهد آمد،اضافه کنند.

  آری این یک فراخوان فرهنگی است ؛ برای نوشتن آن حماسهء بزرگ. و ای کاش از میان ما کسی پیدا شود که این امر بزرگ را به سرانجام برساند ومن دراین غروب زنده گی از خواندن آن لذت ببرم.

آویزه ها :

* دریغا که این نویسنده بزرگ درسال های اخیر زنده گیش چنان غرق جمع کردن پول و پول سازی گردیدکه از تجاوز بی شرمانه امریکا به ویتنام دفاع کردواین رفتار از نویسنده یی که  از مبارزات کارگران می نوشت ، به اتحاد شوروی وقت سفر کرد ویاد داشت های روزانهء روسی را نوشت ؛ سخت بعید بود.

** دگروال یوسف می نویسد که  در روز نخست پایگاه هوایی جلال آباد که در سه کیلومتری شهر واقع بود، اشغال شد. درحالی که این یک دروغ محض است و با جرأت می توان گفت که پای هیچ کسی نه پاکستانی ونه عربی ونه مجاهد به میدان هوایی گذاشته نشد.

         نشانی برای تماس :

nmohamad22@mail.ru

 


November 18th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان